کوروش جانکوروش جان، تا این لحظه: 8 سال و 10 ماه و 25 روز سن داره

دفتر ثبت خاطرات کودک ما

فرهنگ لغت جدید

تقریبا شما تمام کلمات را تکرار میکنی. البته نیاز به مترجم داری و مترجمتم فقط مامان نازیه - کورش نهار چی خوردی؟ - مُ (مرغ)، اِمه (قیمه) ، نُنود(نخود)، عَدَ(عدس) و امروز هم میگفتی تباب(کباب) - کورش سلام -للام -خوبی؟ -ممون(ممنون) بالی(باباعلی)، نِ(نگین)، رنانه(ریحانه)، مِنی(مهدی)، ممونه(منصوره)، اِنا(الناز)، دا(دایی) نهنا(شهناز)، عزِزا(علیرضا)، اَم عَ (امیرعلی)، عَم اوم(عمو امید) دمامام (دمپاییام) اَبابا(اسباب بازی) لَلو (لواشک)، آنا (آدامس) اِبِرِی(اسپری)   ...
24 فروردين 1396

بهار 96 مبارک

خوب خوب خوب..... سال هم نو شد و همه چی به خوبی و خوشی به پایان رسید. امسال دومین نوروز و شاید بهتره بگم سومین نوروزی بود که ما 3 نفره جشن میگرفتیم. هر چند امسال شروع سال خوبی برات نبود و با تب سال جدید را آغاز کردی. اما دو سه روز بعد خوب خوب بودی و همکاری لازم را در دید و بازدید با ما داشتی. عید امسال ما میزبان باباجان و مامان شهناز و دایی ها و خاله شادی بودیم و تقریبا تمام عیدو کم و بیش با هم بودیمم. شما هم که حسابی با بچه ها بخصوص امیرعلی بازی کردی. از جمله اتفاقات و شاید بهتره بگم دسته گلهایی که تو عید توسط شما به آب داده شد، روزهای آخر عید بود و خونه عمه ریحانه که گوشی عمو مهدی را از طبقه سوم پرت کردی پایین و گوشی را نی...
24 فروردين 1396
1